مقام معظّم رهبری:
« ما باید جنگ نرم را بشناسیم و آنرا بشناسانیم.»
مقابله با جنگ نرم و تهاجم فرهنگی غرب علیه ایران ، اگر سخت تر از جنگ نظامی آنها در طول هشت سال دفاع مقدّس نباشد، حتماً آسانتر نیز نیست.
مقدمه :
پس از انقلاب اسلامی و حرکت همگانی مردم برای تغییر بنیادین ارزشهای نظام، دشمنان همواره از طریق برنامههای مختلف سعی در اختلال در نظام برنامههای کشورمان داشتهاند. پس از آنکه دشمنان از ادامه رابطه و مصالحه با رهبران نظام جمهوری اسلامی مأیوس شدند، به جنگ تحمیلی دامن زدند که خود میتوانست تضعیف نظام تا نابودی کامل هویت دینی و ملی (ایرانی- اسلامی) را در بر داشته باشد. البته در این راه دشمن از هیچ حربهای فرو نگذاشت، اما آنچه که مسلم بود رشادتها و ایثار جوانان و مردم ایران زمین به مدد عقیده و ارزشهایی که از انقلاب به دست آورده بودند، مانعی بزرگ بر سر راه اهداف آنها شد و چیزی جز ناکامی و شکست در حوزه استراتژیهای نظامی را برای آنها در بر نداشت. بدین ترتیب دشمن زخم خورده از شکست در حوزههای نظامی به فکر راههای پنهانیتر و البته کشندهتری برای نابودسازی نظام افتاد. در این دوره استحاله از درون و تهیسازی معانی ارزشی جامعه مهمترین هدف دشمن قرار گرفت. تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی درست از سال 1368 یعنی پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق آغاز شد و از خلاء ایجاد شده از مسایل جنگ، استفاده لازم را برد.
گسترش روز افزون ماهوارهها، گسترش بیبندوباری و به وجود آمدن فساد فراگیر در جامعه و به انحطاط کشیده شدن برخی از جوانان و گسترش روزافزون مشروبات الکلی، ایجاد گروههای غربی مانند: هویمتالها، رپها و شیطانپرستها، تمایل به مدگرایی و000 همه و همه نشان از هدفمند بودن این تهاجم از طرف دشمن داشت. این بار دشمن با استفاده از روشهای نرمافزاری فکری و تبلیغی بر خلاف دوره قبل که مردان را مورد حمله قرار داده بود قلب جامعه، یعنی زنان و جوانان را هدف گرفت.
جامعهشناسان معتقدند که پایههای هر جامعه، ریشه در ارزشها و نظام عقیدتی آن دارد. بنابراین برای تضعیف هر جامعه، کافی است تا فرهنگ آن را تضعیف کرد. با این کار افراد جامعه از خود بیگانه شده و بر خلاف آنچه که حقیقت فرهنگی آنها را تشکیل میدهد، رفتار میکنند. دشمن برای حملات فرهنگی، نیاز به ابزارها و وسایل کارآمد داشت. بنابراین همان طور که لازمه حملات نظامی ابزار و آلات جنگی است، لازمه تهاجم فرهنگی نیز وسایلی است تا گلولههای زهرآگین فرهنگی دشمن از ماهوارهها گرفته تا اینترنت، رادیو و توزیع کتابهای ضد فرهنگی و دگراندیشی به براندازی نظامهای مخالف و تضعیف و آنها مبادرت ورزد. در این راستابا توجه به مشکلات متعدد اخلاقی و رفتاری دانش آموزان بهتر آن دیدیم که مدیران مدارس با پدیده تهاجم فرهنگی و اثرات آن برروی جوانان ونوجوانان بیشتر آشنا گردند.
کشورهای غربی از جمله آمریکا و انگلیس در صدداند تا با فروپاشی نظام اسلامی ایران بر منطقه مهم خاور میانه تسلّط یابند و فقط برای منافع خودشان هرکاری را که دوست دارند انجام بدهند ولی مسلّماً جمهوری اسلامی ایران ، با داشتن الطاف الهی و رهبری هوشمند و مقتدر و دولتی منسجم و خدمت گذار و به علاوه جوانانی مستعدّ و تلاشگر که برای این نظام اسلامی و ملّت اسلام می کوشند هیچ گزندی نخواهد دید.
تعریف فرهنگ و تهاجم فرهنگی
برای فرهنگ تعریفهای زیادی گفته شده اما به طور خلاصه و خیلی ساده میتوان گفت که فرهنگ مایه های فکری و ارزشی است که رفتارهای اختیاری و اجتماعی انسان، تحت تاثیر آنها قرار میگیرد و شامل شناختها و باورهای انسان، ارزشها و گرایشها و رفتارها و کردارها میباشد بر این اساس تهاجم فرهنگی عبارت خواهد بود از هر گونه حرکتی از دشمن که در صدد تغییر یا تحریف ارزشها و رفتار و کردارهای انسانی و ملتی میباشد. به عبارت دیگر تهاجم فرهنگی یعنی اینکه ملتی، بخواهد فرهنگ رایج و غالب یک ملتی را از دستش گرفته و فرهنگ خود را به آنها تحمیل کند تا ملت مورد تهاجم گرفته تحت سلطه این ملت در آمده تا از این وسیله به این ملت تسلط یافته و ضربان اقتصادی و سیاسی و نظامی آن را در دست خود بگیرند، و برای اینکار آسانترین راه کم و هزینه ترین راهها، همان تغییر فکر و خط مشی ملتی است اینکه فرهنگ شما، فرهنگ خوبی نیست اینگونه فکر کردهاید که به اینجا رسیدهاید، شما متحجرید، و انواع شعارهای به ظاهر زیبا، همچنانکه یکی از ماموران سیا نیز در گزارشهایش نوشته که اتحاد جماهیر شوروی به این دلیل شکست خورد که متوجه نشد که اگر چهارچوب فکریش را عوض کند، خود به خود همه چیز اعم از نظامات سیاسی و اقتصادی نیز عوض خواهد شد. بر این اساس همیشه، قبل از تهاجمات نظامی، تهاجمات فرهنگی صورت میگیرد.
هدف از تهاجمات فرهنگی
تهاجم فرهنگی دو
هدف در ضد هم میتواند داشته باشد، یعنی زمانی تهاجم فرهنگی به علیه یک ملتی به
خاطر این است که آنها فرهنگ متعالی ندارند و از نظر فرهنگی و علمی و اجتماعی در
انحطاط به سر میبرند در چنینی شرایطی اگر یک فرهنگی علیه چنین فرهنگی، قیام کند،
چنینی تهاجمی خوب است؛ به عنوان مثال اگر فرهنگی آمد و فرهنگ مصرف گرایانه یک ملت
را که به تولید ارزش چندانی نمیدهند را تغییر داد و فرهنگ آنها را به فرهنگ
تولیدی تبدیل کرد، چنین تهاجم فرهنگی نه تنها بد نیست بلکه واجب نیز می باشد.
اما در مقابل، تهاجم فرهنگی یک هدفی نیز دارد و آن اینکه باورهای صحیح را از مردم
بگیرند و در مقابل باورهای دروغین و ارزشهای غلط را به آنها تلقین دهند، که چنین
تهاجمی بد میباشد و باید در مقابلش ایستاد، امروزه یکی از اهداف تهاجمات فرهنگی،
تامین منافع اقتصادی کشور حمله کننده میباشد بویژه در ملتهایی که مادیگرا بوده و
چیزی غیر از مادیات را قبول ندارند، این دسته از افراد، از فرهنگ به عنوان ابزاری
برای رسیدن به هدفهای اقتصادی خود بهره میبرند، چرا که برای چنین افرادی ارضای
شهوات و مال اندوزی و ثروت، فقط مطرح بوده و چنین دیگری مطرح نیست و چون به این
نتیجه رسیدهاند که با اسلحه فرهنگ به دلخواه خود میرسند بر این اساس، از تهاجم
فرهنگی استفاده میکنند. یعنی برای چنین افرادی مطرح نیست که کشور مورد حمله شونده
آیا دارای فرهنگ صحیح است یا غلط و اصلا در فکر اصلاح آن فرهنگ نمیباشند بلکه به
عنوان وسیلهای استفاده میکنند تا جائیکه اگر دیدند این ابزار قدیمی شده، آنرا
رها کرده و دست به دامان ابزارهای دیگری میشوند.
اولین و آخرین قدم تهاجم فرهنگی
براساس تعریف فرهنگ که گفتیم که همان مایههای فکری یک ملتهای میباشد، اولین قدم در تهاجم فرهنگی تغییر اساس و پشتوانه فکری و ارزش یک ملت میباشد چون هر ملتی بر اساس نوع فکر و اندیشهاش، اقدام به کاری میکند چون اگر در ملتی روحیه صرفه جوئی هست، الگو در ملتی روحیه تولیدی است، اگر در ملتی غیرت، تعصبات صحیح، جوانمردی، احترام به بزرگان، حقوق دیگران مطرح است به این دلیل است که پشتوانه فکری آنها است بر این اساس برای اینکه برای چنین ملتی تسلط یابند باید این باورها و مایههای فکری عملی آنها را بگیرند به جای روحیه صرفه جوئی، رویحه چشم و هم چشمی و مد را بدهند، به جای غیرت و تعصب در ملتی روحیه بی بندوباری و فحشا را تزریق کنند و چنین تبلیغ کنند که اینها مظاهر فرهنگی است و هر کس خودش را مطابق این کارها نکند یا بر علیه آنها قدم بردارد افرادی متجر و بی عقل میباشند و ... که اگر دشمن به چنین کاری پیروز شد، آغازگر بدبختی این ملت خواهد گردید.
· چرا ایران مورد هجمه ی مهاجمان فرهنگی قرار گرفته است؟
مارتین ایندیک (یهودی) طراح استراتژی « سیاست مهار دوجانبه» می گوید:
" هنگامی که نیات ایران و نیز امکانات موجود را مورد ارزیابی قرار می دهیم ، ترکیب خطرناکی را علیه غرب مشاهده می کنیم . ایران نه تنها از نظر ایالات متحده ی آمریکا و جامعه ی بین الملل در ردیف اول کشورهای تحریک کننده است، بلکه تنها کشور حامی تروریسم و سوء قصدها در سراسر کره ی زمین به شمار می آید. ایران با حمایت از حماس و حزب ا... به بهترین وجه ممکن می کوشد که تلاش های ما را برای استقرار صلح بین اسرائیل و فلسطین و کشورهای عربی خنثی سازد. این کشور از راه برقراری ارتباط با سودان در سراسر آب های گل آلود دنیای عرب ماهی می گیرد. شاید مهم ترین مسئله ی نگران کننده آن باشد که ایران می کوشد ، سلاح کشتار جمعی از جمله سلاح اتمی بسازد.
از این سخنان بر می آید که طراح یک استراتژی آمریکا، چقدر از ایران ترس و هراس دارد. چرا که حمایت از حماس و حزب ا... را حمایت از تروریسم می نامد یا این که تلاش برای بدست آوردن انرژی صلح آمیز هسته ای را تلاش به دستیابی به سلاح کشتار جمعی از جمله بمب اتمی تصور می کند. می توان به وی حق داد که بر علیه ایران تلاش کند چون خود او و ما فوقانش در خطر اند و شاید نتوانند دیگر سود جویی کنند.
از طرفی شکست آمریکا بعد از انقلاب اسلامی در ایران، سیاست مداران کاخ سفید را در موضع خصمانه علیه ایران قرار داد و به اتّخاذ سیاست های بین المللی در سطح منطقه واداشت.
نقش دانش آموزان در خنثی سازی تهاجم فرهنگی غرب بویژه جنگ نرم:
دانش آموزان و فارغ التحصیلان سمپاد، در ایران نقش به سزایی داند و از قبل نیز داشتند چرا که از این افراد به عنوان نخبه یا تیزهوش یاد می شود. و این نیز امری مسلّم است که یک فرد تیزهوش یا نخبه می تواند در افکار جامعه و اهداف آن تأثیر گذار مثبت یا منفی باشد. تأثیر گذار مثبت این است که وی بدون این که تحت تأثیر عوامل داخلی یا خارجی باشد، با افکار مثبت خود در جهت بهبود اوضاع مملکت از لحاظ های مختلف مثل سیاسی – اجتماعی – اقتصادی- فرهنگی و... گام بردارد و نتایج خوبی نیز بگیرد. ولی تأثیر گذار منفی آن است که وی تحت تأثیر عوامل یا احزاب داخلی و خارجی باشد و از افکار منفی و مخرب خویش در جهت سوء استفاده از فرصت به نفع خویش یا آن حزب و گروه قدم بردارد . در اینجا سؤالی پیش می آید که چرا اهدف و افکار یک نخبه بر یک جامعه مؤثّرتر است؟ پاسخ به این سؤال را می توان به این صورت داد که افراد نخبه ی یک کشور، به دیگران اثبات کرده اند که هوش و توانایی فکری و استدلالی زیادی نسبت به افراد عادی دارند . پس می توان گفت اکثر اهداف و افکار مثبت آنها می تواند در جهت اهداف و افکار مثبت مملکت مفید باشد. و به آن کشور در جهت رسیدن به اهدافش کمک کند . مردم نیز با قبول این امر به آن ها اعتماد می کنند و از افکار و اهداف آن ها پیروی کامل و لازم را به عمل می آورند.اما بحث مورد نظر ما چگونگی خنثی سازی جنگ نرم است. از آن جایی که گفته شد، جنگ نرم جنگ بدون خونریزی (یاهمان جنگ فرهنگ ها و قلم ها) است که یک فرهنگ می خواهد به زور بر دیگری غالب شود. افکار آن را به سوی خود برای استفاده و منفعت خود سوق دهد. مهاجمان فرهنگی از راه های مختلفی برای جنگ نرم استفاده می کنند. از جمله ی آن ها فضای سایبری(مجازی) یا همان اینترنت است. الآن اینترنت در اختیار همه ی مردم است. پس همه می توانند در آن فضای مجازی گشت و گذار کنند .
مهاجم فرهنگی وقت را غنیمت می شمرد و با ایجاد سایت ها و وب های مخرب فرهنگ، افکار کاربران فضای سایبری به طریق دوست داشت خود به چالش می کشد و اصطلاحاً سوهان کاری می کند. با به چالش کشیدن و سوهان کاری افکار فرد، افکار افراد دیگری نیز به تبع تبلیغات فرد اول به چالش کشیده می شود و همه ی افراد خواسته ی مطرح شده در فضای سایبری را به نحوی قبول می کنند و یا آن را انجام می دهند و یا انجام آن را بر نظام حاکم خواستاراند. اگر حکومت یا نظام حاکم وقت توانایی مقابله با این فرهنگ یا خواسته ی جدید را داشته باشد و افراد خواستار اجرای آن را توجیه کند خب منفعت کافی را خواهد برد و خطر را دفع می کند .