نهم 02 علامه جعفری مرند

سایت اختصاصی دانش آموزان کلاس نهم 02 مدرسه پسرانه علامه جعفری مرند مرکز استعداد های درخشان

نهم 02 علامه جعفری مرند

سایت اختصاصی دانش آموزان کلاس نهم 02 مدرسه پسرانه علامه جعفری مرند مرکز استعداد های درخشان

نظریه وگنر درباره جابه جایی قاره ها و دلایل آن

 

(نظریه وگنردرباره جابجایی قاره ها ودلایل آن)

 

نظریه وگنردرباره جابجایی قاره ها ودلایل آن

وگنر، در کتابی که در سال 1915 منتشر کرد، اصول عقاید خود را شرح داده است. او معتقد به وجود قاره ای عظیم به نام پانگه آ (به معنای همه ی خشکی ها ) است که در حدود 200 میلیون سال پیش، شروع به قطعه قطعه شدن کرد و سرانجام قاره های امروزی را به وجود آورد.


این قاره (پانگه آ) چند میلیون سال بعد مبدل به دو قاره بزرگ لورازیا (laurasia) و گندوانا (Gondwana) شد که اولی شامل آمریکای شمالی، گرینلند و بیشتر قسمتهای آسیا و اروپای امروزی است و دومی آمریکای جنوبی، آفریقا ، قطب جنوب، هندوستان ، استرالیای کنونی را شامل می شده است.
فاصله دو قاره لورازیا و گندوانا را دریایی به نام تتیس (Tethys) پر می کرده است که امروزه دریاهای مدیترانه، مازندران و سیاه را بازمانده های آن می دانند.

 
نظریه وگنردرباره جابجایی قاره ها ودلایل آن  

 




درباره وگنر


آلفرد لوتار وگنر در اول نوامبر 1880 در برلین متولد شد. وی دکترای خود را در سال 1904 در رشته ستاره شناسی از دانشگاه برلین دریافت کرد. وی از اولین پیشگامان ثبت اطلاعات آب و هوایی در آسمان و با استفاده از بالن بود و جبهه های هوایی را بوسیله بالن دنبال می کرد. سخنرانی های وی به کتاب های درسی استاندارد در هواشناسی تبدیل شدند و مدت ها تحت عنوان "ترمودینامیک اتمسفر" به تدریس آنها پرداخته شد.
درباره وگنر                                   وگنر
وی استاد دانشگاه ماربورگ بود و در سال 1911 زمانی که وی در کتابخانه دانشگاه مشغول مطالعه بود پی به شباهت فسیل های شناخته شده در لایه های زمین شناسی قسمت هایی شد که در حال حاضر توسط اقیانوس از یکدیگر جدا شده اند. وی به شباهت مرز قاره ها به یکدیگر توجه کرد و بیان داشت به نظر می رسد که قاره ای بزرگ توسط یک اره مویی در طول مرز کنونی بریده شده است. اما برای اثبات این ادعا وگنر باید به جمع آوری شواهدی می پرداخت تا فرضیه خود را ثابت کند. وی اعتقاد داشت که بر اساس شواهد فسیلی یک ابرقاره در 200 میلیون سال قبل وجود داشته که به قطعات مختلف و قاره های کوچکتر تقسیم شده است. وگنر از عوارض زمینی، فسیل ها و آب و هوا به عنوان شواهد پشتیبان فرضیه خود در مورد اشتقاق قاره ها استفاده کرد. مثال هایی از عوارض زمینی مانند رشته کوه های آفریقا و امریکای جنوبی که پس از کنار هم قرار دادن دو قاره در یک خط قرار می گرفتند، همچنین لایه های ذغال دار در اروپا که با لایه های ذغال دار امریکای شمالی تطابق داشتند ارائه شد. وگنر متوجه شده که فسیل های خزندگان مانند مزوساروس و لیستروساروس (اینا اجدادمونن بعدا با هم آشنا میشین) در محل هایی یافت می شوند که امروزه توسط اقیانوس از یکدیگر جدا افتاده اند و خزندگان نمی توانسته اند این مسیر طولانی را شنا کرده باشند.

عقیده ای پیشرفته در زمان خود وگنر، در کتابی که در سال 1915 منتشر کرد، اصول عقاید خود را شرح داده است. او معتقد به وجود قاره ای عظیم به نام پانگه آ (به معنای همه ی خشکی ها ) است که در حدود 200 میلیون سال پیش، شروع به قطعه قطعه شدن کرد و سرانجام قاره های امروزی را به وجود آورد.
این قاره (پانگه آ) چند میلیون سال بعد مبدل به دو قاره بزرگ لورازیا (laurasia) و گندوانا (Gondwana) شد که اولی شامل آمریکای شمالی، گرینلند و بیشتر قسمتهای آسیا و اروپای امروزی است و دومی آمریکای جنوبی، آفریقا ، قطب جنوب، هندوستان ، استرالیای کنونی را شامل می شده است.
فاصله دو قاره لورازیا و گندوانا را دریایی به نام تتیس (Tethys) پر می کرده است که امروزه دریاهای مدیترانه، مازندران و سیاه را بازمانده های آن می دانند. وسعت این دریای اولیه را هم از روی طبقات چین خورده ای که از جبل الطارق تا اقیانوس آرام امتداد دارند می توان تشخیص داد، زیرا این رسوبات در کوه های پیرنه، آلپ، قفقاز، البرز، اطلس و هیمالیا یافت می شوند.
چیزی از تقسیم شدن پانگه آ نگذشته بود که آمریکا جنوبی و آفریقا نیز به صورت یک قطعه از گندوانا جدا شدند . بعدها با پدید آمدن اقیانوس اطلس جنوبی، این دو قاره نیز ازهمدیگر مجزا گشتند.
در حدود 65 میلیون سال قبل اقیانوس اطلس توسعه بیشتری به سمت شمال یافت، استرالیا از قطب جنوب جدا شد و هندوستان نیز شروع به حرکت به سمت شمال و پیوستن به آسیا کرد.
به طور کلی دلایلی که در کتاب وگنر برای درست بودن نظریه ی جابه جایی قاره ها ارائه شده اند عبارتند از :

1 – انطباق حاشیه ی قاره ها:
وگنر، شباهت زیادی را میان دو حاشیه ی شرقی آمریکای جنوبی و غربی آفریقا یافته بود، و همین شباهت ظاهری می توانست دلیل بر این موضوع باشد که در گذشته، این دو قاره به هم متصل بوده و بعدها از هم جدا شده اند.


2 – سنگواره ها :
بعضی از سنگواره هایی که امروزه در روی دو قاره مجاور هم پیدا می شوند، حاکی از آنند که در گذشته آن قاره ها یک پارچه بوده اند.
فسیل Mesosaurus که از خزندگان بوده است ، در آمریکای جنوبی و آفریقا یافت شده است

3 – اقسام سنگ ها و شباهت های ساختاری :
اگر قاره ها در گذشته به هم متصل بوده اند، قاعدتاً باید سنگ هایی مربوط به زمانهای گذشته که امروز در آنها دریافت می شود، از لحاظ سن و جنس مشابه باشند. وجود چنین شباهتی میان سنگ های شمال غرب آفریقا و شرق برزیل به اثبات رسیده است. در این مناطق ، سنگهای متعلق به 550 میلیون سال پیش ، در کنار سنگ های قدیمی و دو میلیارد ساله هستند، تشابه سنگها طوری است که فقط با فرض متصل بودن قاره ها به هم در گذشته های بسیار دور قابل توجیه است.


4 – آب و هوا :
‌ وقتی ثابت شد که در قسمتهایی از قاره های واقع در نیم کره ی جنوبی که امروزه در حدود منطقه استوا قرار دارند، آثار یخچالی مشاهده شده است وگنر نتیجه گرفت که در گذشته، همه ی آن مناطق در محل قطب و در کنار همدیگر واقع بوده اند

سپس وگنر نتیجه گرفت که آنها در یک سرزمین واحد در کنار هم زندگی می کرده اند. از سال 1912 وی آشکارا به دفاع از فرضیه "اشتقاق قاره ای" پرداخت و بیان داشت که قاره های امروزی در ابتدا به یکدیگر متصل بوده و یک سرزمین واحد را تشکیل می داده اند. در سال 1915 وگنر در کتاب "منشا قاره ها و اقیانوس ها" (The Origin of Continents and Oceans (Die Entstehung der Kontinente und Ozeane)) انگاره خود را منتشر کرد و نام "پانگه آ"( به معنی همه سرزمین ها) را برای ابرقاره اولیه انتخاب نمود. وی در این کتاب شواهد فراوان و متنوعی را از علوم مختلف برای انگاره خود بیان کرد. انگاره وی در دهه 1920 گسترش یافت و شواهد مبسوطی به آن افزوده گردید.
 آب و هوا
در سال 1924 ویرایش امریکایی فرضیه وگنر منتشر شد و انجمن زمین شناسان نفت امریکا (AAPG) کنفرانسی را در مخالفت با فرضیه اشتقاق قاره ای ترتیب دادند. در دهه 1930 فرضیه وگنر به کلی مردود و برای 30 سال محجور گردید. در دهه 50 و 60 میلادی با توسعه علوم زمین و پیشرفت مطالعات و دستگاه ها، شواهد برجسته ای از گسترش بستر اقیانوس ها به همراه آنومالی های مغناطیسی متقارن در اطراف پشته های میان اقیانوسی کشف شد. این شواهد به سرعت فرضیه اشتقاق قاره ای را زنده و مستقیما باعث ایجاد انگاره "زمین ساخت صفحه ای" گردید و آلفرد وگنر به سرعت به عنوان پدر یکی از مهم ترین انقلاب های علمی قرن بیستم شناخته شد. وگنر عضو گروهی بود که برای مطالعه چرخش هوای قطبی به گرینلند اعزام شدند. وگنر در آخرین سفرش در نوامبر 1930، به همراه همکارش راسموس ویلامسن ناپدید شد و جسد وی در 12 می 1391 پیدا شد. دلیل مرگ وی سکته قلبی در اثر فشار بالا عنوان گردید. وی می گفت: "علم یک فرایند جمعی است و ممکن است در یک زمان طولانی تر از عمر انسان اتفاق بیافتد. اگر من بمیرم، یکی جای من را خواهد گرفت و اگر تو بمیری یکی جای تو را. چیزی که مهم است به نتیجه رسیدن علم است."به یاد این دانشمند بزرگ موسسه ای برای مطالعات قطبی و دریایی در سال 1980 در آلمان به نام وی ایجاد شد. دره های برخوردی شهاب سنگ هایی در ماه و مریخ به نام وگنر ثبت شدند. و سیارکی با نام وی با عنوان 29227 Wegener نامگذاری گردید.

اما ببینیم آخرش این نظریه وگنر چه تحول عظیمی در زمین شناسی و علوم وابسته به وجود آورد...

در طول دو دهه ی 1950 و 1960 ، اطلاعات زیادی درباره جزئیات ساختمانی بستر اقیانوسها به دست آمد. از جمله معلوم شد که :
1 – رشته کوه های بسیار طویل در اقیانوسها وجود دارد.
2 – جریان گدازه ها و فعالیتهای آتش فشانی در محل رشته کوه میان اقیانوس مشاهده شد
3 – مطالعات زلزله شناسی نشان داد که در اعماق پوسته ی اقیانوسی، فعالیتهایی در کار است.
4 – نمونه برداری از سنگ های بستر اقیانوس، در هیچ نقطه سنگهایی قدیمی تر از 200 میلیون سال را نشان نداد.


گسترش بستر اقیانوس ها :

در اوایل دهه ی 1960، هری هس ، زمین شناس آمریکایی،‌این واقعیتها را کنار هم گذاشت و از مجموعه ی آن فرضیه ی گسترش بستر اقیانوسها را ارائه داد.
فرضیه ی هس این بود که ، بستر اقیانوسها درمحل جریانهای کنوکسیونی ویژه ای که در گوشته رخ می دهند پدید می آید.
با خروج مواد از گوشته، بستر اقیانوس به دو طرف رانده می شود، پس مواد مذاب جایی برای بیرون آمدن و پخش شدن پیدا می کنند. در این صورت، پوسته ی جدیدی در محل شکاف تشکیل می شود، هس ، همچنین اعلام داشت که به جبران این افزوده شدن بر پوسته اقیانوسی، در محل گودالهای عمیق که در حاشیه ی بعضی از اقیانوسها قرار دارند، پوسته ی اقیانوسی قدیمی تر دوباره به درون گوشته کشانده و کم هضم می شود. پس ، پوسته ی اقیانوسی گذشته از جوان بودن، دائماً در حال تجدید شدن است.
بستر اقیانوسها همواره درحال گسترش است . اما چرا سطح زمین افزایش نمی یابد؟
وارونه شدن میدان مغناطیسی زمین :

در همان زمان که هس فرضیه ی خود را ارائه داد، عده ای ژئو فیزیک دان دریافته بودند که جهت میدان مغناطیسی زمین در گذشته، چندین بار وارونه شده، یعنی قطب شمال مبدل به قطب جنوب و بالعکس شده است. شواهد این تغییر جهت میدان مغناطیسی، از مطالعه روی گدازه ها و رسوبات بستر دریا در نقاط مختلف جهان حاصل آمد.


تعبیری تازه از یک نظریه ی قدیمی

در سال 1968، از نظریه های جابه جایی قاره ها و گسترش بستر اقیانوس ها، نظریه ی کامل تری به نام زمین ساخت ورقی (تکتونیک ورقه ای) ارائه شد. این تئوری چنان جامع است که بیشتر فرایندهای زمین شناسی را به کمک آن می توان تعبیر کرد.
بر اساس نظریه ی زمین ساخت ورقه ای ، سنگ کره ( لیتوسفر) خارجی و جامد شامل 7 ورقه ی بزرگ و تعدادی ورقه کوچک تر است ضخامت ورقه ها در محل اقیانوسها اندک است و بین 5 تا 100 کیلومتر تغییر می کند.
در مقابل ، ورقه ها در زیر قاره ها بین 100 تا 150 کیلومتر و گاهی بیشتر، ضخامت دارند.

حرکت ورقه ها نسبت به هم ، به سه شکل مختلف زیر می تواند صورت بگیرد:

1 – ورقه های دور شونده (واگرا) :

درچنین محل هایی، ورقه ها از خط مرکزی رشته کوهی که در بستر دریا پدید می آید، فاصله می گیرند اما فاصله ی ایجاد شده را مواد مذابی که از درون زمین و سس کره ی داغ بالا می آیند، پر می کنند. با این ترتیب، پس از سرد شدن آن مواد، پوسته ی اقیانوسی جدیدی (لیتوسفر) در بین دو ورقه ی دور شونده پدید می آید.
سرعت متوسط باز شدن بستر دریاها، حدود 5 سانتی متر در سال است. همین سرعت اندک باعث شده است که بستر اقیانوسها در طول 200 میلیون سال اخیر ایجاد شود. در امتداد حاشیه های دور شونده، برآمدگی هایی ایجاد شده است که طول مجموعه ی آن ها در اقیانوس های جهان، به حدود 60 هزار کیلومتر می رسد

در محل ورقه های دور شونده، مرتباً سنگ کره جدید تشکیل می شود. اگر پدیده جبرانی وجود نداشته باشد، باید بر وسعت زمین همچنان افزوده شود. حال آن که سطح زمین مقداری ثابت است، یعنی در مناطقی باید قسمتی از سنگ کره از بین برود. محل برخورد ورقه های نزدیک شونده، از این جمله است.
[تصویر: dolomzampt41.jpg]
2 – ورقه های نزدیک شونده (همگرا) :

بسته به این که صفحات نزدیک شونده از چه نوعی باشند، پدیده ی حاصل به یکی از صورت های زیر خواهد بود:
الف) در محل برخورد ورقه ی اقیانوسی با ورقه ی قاره ای ، ورقه ی اقیانوسی خم می شود و به زیر می رود و به تدریج در گوشته هضم می شود که این فرآیند را اصطلاحاً فرو رانش می گویند. در این حال ، مقداری از رسوبات را نیز همراه خود به پایین می کشاند. وقتی این مواد به عمق در حدود یکصد کیلومتر می رسند، حالت ذوب بخشی می یابند، که حاصل آن، ایجاد ماگمایی با ترکیب بازالتی و آندزیتی است. چنین ماگماهایی از سنگ های اطراف محل خود سبک ترند. بنابراین، وقتی مقدارشان به اندازه ای کافی زیاد شد، حرکتی آرام را به سمت بالا در پیش می گیرند و در میان لایه ها، منجمد و متبلور می شوند. مقداری از این ماگما هم ممکن است به سطح زمین برسد و آتش فشانیهای از نوع انفجاری را باعث شود

ب) وقتی دو ورقه ی اقیانوسی به هم برخورد کنند، یکی به زیر دیگر فرو می نشیند و پدیده ی آتش فشانی مشابه حالت قبل رخ می دهد. اما این بار، محل آتش فشانها در بستر دریا است نه در روی خشکی . اگر این آتش فشانی ها ادامه یابد، ممکن است بعد از مدتی جزایر آتش فشانی در دریا پدید آیند که به قوس جزایر معروفند.

ج) هنگامی که دو ورقه ی قاره ای به هم برخورد کنند، هیچ یک ، به داخل گوشته فرو نمی رود زیرا چگالی هر دوکم است. نتیجه چنین برخوردی ، ایجاد کوه است. رشته کوه های بزرگ اورال، آلپ و آپالاش نیز نتیجه چنین برخوردهایی هستند. کوه های زاگرس نیز باید حاصل برخوردهایی هستند. کوه های زاگرس نیز باید حاصل برخورد ورقه ی عربستان به قاره آسیا باشد. فشار حاصل از برخورد دو ورقه، آن رسوبات را چین داده و به صورت کوه درآورده است.
ورقه های نزدیک شونده (همگرا)
ورقه های نزدیک شونده (همگرا)
ورقه های نزدیک شونده (همگرا)
3 – ورقه های امتداد لغز :

در این نوع حرکت، پوسته جدید ایجاد یا تخریب نمی شود، زیرا دو ورقه ی مجاور، در کنار هم می لغزند، بنابراین ، عملاً در این محل ها گسل های متعددی وجود دارد و زلزله های مکرری رخ می دهد.
در سال 1965 ، توزوویلون ، زمین شناس کانادایی با مطالعه در این نوع گسل های امتداد لغز و بزرگ، کمربندهای فعال زمین را به هم ارتباط داد و برای نخستین بار، ایده ی وجود ورقه های تشکیل دهنده ی لیتوسفر زمین ومرز آنها را عنوان کرد. زمین ساخت ورقه ای و پراکندگی زلزله ها : در سال 1968 ، یعنی در همان زمان که نظریه ی زمین ساخت ورقی ارائه شد، سه زلزله شناس، مقاله ای منتشر کردند که نشان می داد چگونه نظریه ی مذکور با توزیع نقاط زلزله خیز جهان هماهنگی دارد.
حفاری در بستر اقیانوس :‌در فاصله ی سال های 1968 تا 1983 ، حفریاتی در 1092 نقطه ، در میان رسوبات بستر اقیانوس ها صورت گرفته است.
اندازه گیری های انجام شده در اقیانوس ها، نشان می دهد که سرعت رسوب گذاری، چیزی در حدود یک سانتی متر در یک هزار سال است . اگر قرار بود که بستر اقیانوس ها بسیار قدیمی باشد، بایستی رسوباتی به ضخامت چندین کیلومتر در آن ها یافت می شد، حال آن که حداکثر ضخامت رسوبات بیشتر از چند صد متر نشان داده نشد.


نقاط داغ :
محققان عقیده دارند که نوعی مخزن در حال بالا آمدن از مواد گوشته، در زیر جزایر هاوایی قرار دارد، ذوب این مواد در هنگام رسیدن به اعماق کم و کاسته شدن از مقدار فشار، باعث پدید آمدن نوعی نقطه ی داغ می شود. نقاط داغ نیز دلیلی دیگر بر حرکت ورقه ها و حتی جهت آن هستند. البته هنوز در مورد چگونگی تشکیل نقاط داغ و نقش آن ها در زمین ساخت ورقی بحث وجود دارد. تعداد نقاط داغ حدود 50 تا 120 مورد تعیین شده است.


عامل های حرکت دهنده
تئوری زمین ساخت ورقی، فقط از حرکت ورقه ها و آثار این حرکت بحث می کند بدون آن که از نیرو یا نیروهای دست اندر کار در این فرآیند صحبتی به میان آورد. در این باره البته، هنوز دلیل قانع کننده ای داده نشده است، اما به احتمال زیاد، توزیع نامساوی گرما در درون زمین باید عامل این حرکت باشد
عامل های حرکت دهنده
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.